-
کدامین پرواز؟
سهشنبه 22 آذر 1390 17:57
پشت خودروی باربری شیکی که من حتا نامش را هم نمی دانستم جمله ای نوشته شده بود که خواندن بخش دومش برایم سخت بود. سرانجام خواندمش...نوشته بود:"آذربایجان اوشاجاخ" این واژه ی ترکی را با آنچه که دست و پا شکسته خودم به یاد داشتم و به کمک دوستم به فارسی ترجمه کردم. نوشته بود: آذربایجان به پرواز درخواهد آمد! درآغاز...
-
محرم
دوشنبه 14 آذر 1390 21:15
سلام شهادت امام حسین و یارانش رو به همه ی شما که شیعه هستید و کسایی که فارغ از دین و مذهب امام حسین رو دوست دارید تسلیت می گم. هر چی فکر می کنم نمی تونم یه مقدمه ی خوب واسه حرفام پیدا کنم واسه همین می خوام برم سر اصل مطلب... دو تا سوال اساسی برام پیش اومده: اول این که واقعا واسم عجیبه که چرا ما همیشه دهه ی اول محرم...
-
ستایش
دوشنبه 30 آبان 1390 11:01
یه آهنگی از امیر عباس شنیدم که خیلی به دلم نشست دوست داشتم شعرشو اینجا داشته باشم چون این بار می خوام واسه دل خودم بنویسم!!!!!!! حس و حالم خوش نیست...همه چی داغونه یکی باید باشه...تورو برگردونه گم و گورم دورم...گیج و ویجم خسته ام بس که پای پلکمو به دلِ در بستم پشت سر ویرونه... رو به روم دیواره داره از ابر سیاه...
-
کاریکلماتور 2
سهشنبه 24 آبان 1390 10:58
سلام دفعه ی پیش گفتید از کاریکلماتور خوشتون اومده... منم دوباره یه پست دیگه گذاشتم براتون این بار اگه از هرکدوم خوشتون اومد یا نیومد تو قسمت نظرات بهم بگید 1.شب را به خاطر ستارگانش تحمل می کنم. 2.مرگ مرا به همه چیز امیدوار کرده! 3.آدم خودخواه کره ی زمین را هم به رسمیت نمی شناسد! 4.رابطه ی پرنده با قفس پس از آزادی...
-
به کجا داریم میریم؟
سهشنبه 10 آبان 1390 19:02
شنیدم یه اتفاقاتی تو زمین فوتبال افتاده که باعث تنبیه دو تا بازیکن شده! اولین سوالی که پیش می آد اینه که ما داریم به کجا می ریم؟ هفته ای که گذشت روز بزرگداشت آدم بزرگی مثل کوروش کبیر بود که همه ی دنیا اسمش رو به نیکی می برند وچند روز بعد... نوادگان او(؟) کاری می کنن که حتی تلویزیون از پخش مجددش خودداری می کنه!!!! چی...
-
روز جهانی کوروش بزرگ مبارک
جمعه 6 آبان 1390 17:59
در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود سر به تعظیمش سراسر بابل و عاشور بود سینه ی اسپارت را تا قلب یونان چاک کرد پشت بخت النصر را ساییده و بر خاک کرد ما از اسلاف همان خونیم و از آن ریشه ایم پاسدار ِ نام ِ پاک ِ پارس تا همیشه ایم شعر از دکتر شاهکار بینش پژوه ۷ آبان زادروز میلاد کوروش بزرگ بر همه ی ما ایرانیان مبارک باد...
-
اصلاح سوال
جمعه 29 مهر 1390 12:57
سلام اول می خوام یه تشکر ویژه بکنم از همه ی کسایی که به کمکم اومدن و به سوالای پست قبل جواب دادن. متاسفانه تو وبلاگم دوستای زیادی ندارم اما خوشبختانه دوستای خوبی دارم که جواب های امیدوار کننده و خوبی بهم داده بودن اما فکر می کنم سوال اصلیم رو نتونستم خوب مطرح کنم... حرفاتون رو قبول دارم... این که نوشته بودید:"مگه...
-
این بود زندگی؟!
چهارشنبه 27 مهر 1390 15:23
به زندگی هامون دقت کردی؟ بچه ایم...بزرگ تر می شیم... میریم مدرسه... واسه کنکور می خونیم... دانشگاه قبول میشیم... مدرک میگیریم... میریم سر کار...ازدواج می کنیم... بچه دار می شیم(تا همه ی بدبختیایی که خودمون کشیدیم رو اونا هم بکشن!!!!!)... ...بزرگشون می کنیم.... می فرستیمشون مدرسه...می رن دانشگاه... ازدواج می کنن و......
-
کاریکلماتور
جمعه 15 مهر 1390 11:03
درود من خیلی کاریکلماتور دوست دارم شما هم اگه خوشتون اومد بگید تا بازم هرچند وقت یه بار چند تا بذارم این کاریکلماتورها رو از کتاب"قلبم را با قلبت میزان می کنم" پرویز شاپور برداشتم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد ۱.تبخیر شدن قطره ی باران، نوید قطره ی باران آینده را می دهد. ۲پرنده ای که روی تنگ ماهی نشسته بود به...
-
بیمارستان روانی
سهشنبه 12 مهر 1390 18:16
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستان های روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده ی مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند. وارد حیاط بیمارستان که شدیم... دیدیم جایی است آرام و پر درخت. بیماران روی نیمکت ها نشسته بودند و با...
-
امان از مشکلات فنی
یکشنبه 10 مهر 1390 13:40
سلام بچه ها ببخشید یه مدت نبودم کامپیوتر این بار یه مشکل اساسی پیدا کرد مشکلش هم این بود که دیگه اصلا روشن نمی شد به هر حال چند روزی کامپوتر نداشتم واسه همین نتونسته بودم به صفحه هاتون سر بزنم. به هر حال فعلا تنها خبر اینه: من برگشتم!!!! + نوشته شده در یکشنبه ۱۰ مهر۱۳۹۰ساعت 13:40 توسط شقایق و یاس | آرشیو نظرات
-
کسی با درختان سخن نمی گوید!
دوشنبه 14 شهریور 1390 13:05
قسمتی از نامه ی یغما گلرویی به "خانم رنگین کمان": غمگینم خانم رنگین کمان! ظهر امروز گربه ای را در خیابان دیدم که یک پا نداشت! با چشمان قی کرده کنج پیاده رو نشسته بود و پنداری قدم عابرانی را که از مقابلش می گذشتند شماره می کرد! تنهایی اش از دلتنگی من بزرگتر بود!! کنارش نشستم و سعی کردم از چشم او دنیا را...
-
راه بهشت
جمعه 4 شهریور 1390 20:03
چند وقت پیش یکی اینو با یه ای میل برای من فرستاد و چون مضمونش واسم جالب بود دوست داشتم اینجا بذارمش تا شما هم بخونید. امیدوارم شما هم خوشتون بیاد: مردی با اسب و سگش در جادهای راه میرفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقهای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو...
-
سریال دریا ادامه دارد!!!
یکشنبه 30 مرداد 1390 20:34
سلام بچه ها ببخشید که دیر اومدم... مجبور شده بودیم بریم مسافرت... نزدیک دریا بودم اما دریا رو ندیدم... قبلا دلم گرفته بود اما حالا بدترم الان بازم بیشتر از قبل دلم می خواد دریا باشم اما در حال حاضر گفتن این حرفا یه کم خودخواهیه... این دفعه دلم می خواد برم کنار دریا داد بزنم!!!!!!!!! به هرحال این بار ۲ تا پست فرستادم...
-
طلبکار
پنجشنبه 20 مرداد 1390 16:02
ما بدهکاریم، به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند: معذرت می خواهم! چندم مرداد است؟ و نگفتیم… چون که مرداد گور ِ عشق ِ گُل ِ خون رنگِ دلِ ما بوده است!!!! حسین پناهی این هم به مناسبت انتشار آلبوم " راه با رفیق" که با صدای خود زنده یاد به بازار اومد...این شعررو دوست دارم چون هیچکس نمی دونه که خود حسین پناهی هم چندم...
-
تعادل جهان حفظ میشود به مرگ این و تولد آن!
شنبه 15 مرداد 1390 20:02
... شک نمی کند باران لحظه ایی به باریدن! کلافه نمی شود کلاغ از این همه پرنده که می پرند! شک نمی کند مورچه به بار و نه به راه خویش و مار عیال وار، سینه خیز می رود خس وخار را بی هیچ گلایه ای! هر درختی به گونه ای سبز است،بی که تحقیر کند دیگری را! لرزش گنجشک نوبال بر شاخه ی خیس از شکایت نیست! الاغ بر اندام اسب حسادت نمی...
-
به این میگن مرد... به این میگن وفاداری
پنجشنبه 6 مرداد 1390 18:24
این خبر رو توی روزنامه ی همشهری 4.مرداد.90 خوندم وخبرش واسم خیلی خیلی جالب بود: اورانگوتانی در یکی از باغ وحش های چین برای رسیدن به جفت خود یک تونل حفر کرد! این اورانگوتان که رسانه ها به آن لقب "اورانگوتان باوفا" دادند وقتی از جفت باردار خود جدا شد زود دست به کار شد و تونلی به سمت قفس جفتش حفر کرد! مسئولان...
-
شمال...دریا...آرامش
یکشنبه 26 تیر 1390 17:30
بیا بازم مثل قدیم با همدیگه بریم شمال دلم گرفته راضی ام به این خیالای محال منو ببر تا آخر جاده ی چالوس ببرم تا شیشه ی بارونی خیس اتوبوس ببرم تا جای پات رو ماسه ی داغ متل قو ببرم تا آخرین دلهره ی نگاه آهو ببرم منو ببر تا گم شدن تو اون چشای بی قرار تا ساختن قصر شنی رو ساحل دریا کنار دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر...
-
امان از دست تکنولوژی و حواس جمع ما!
یکشنبه 26 تیر 1390 17:25
سلام یه نکته ای بود که یادم افتاد باید بگم: 1.تو مطلبی که در مورد روز مادر نوشته بودم یه شعر بود که اسماعیل اسفندیاری خوندتش -در آلبوم "سکوت مرداب"- اما متاسفانه اسم شاعرش رو یادم نیست و چون آلبومش مال چند سال پیشه قابش رو دم دست نداشتم که اسم شاعر رو ببینم و اینجا بذارم. 2. تو مطلب راجع به روز پدر 2 تا شعر...
-
چه روز خوبی!
سهشنبه 14 تیر 1390 12:37
بعد از یک ماه امتحان احساس آزادی میکنم یک ماه...... خدا قوت!!! بالاخره هر چی بود تموم شد...ولی این ترم بدترین ترم زندگیم بود برنامه ی بی برنامه ی امتحانا..."چه قدر هم این ترم امتحانا سخت بود...هم امتحانای سخت هم کتابای ۱۵۰-۳۵۰ -۲۰۰ صفحه ای"... استادای یکی از یکی بدتر"اونم واسه درسای تخصصی!!"...
-
سفید پوش شدنت مبارک :)
سهشنبه 7 تیر 1390 12:00
شنیدم مرد مشکی پوش از سیاه در اومده و دیگه مشکی نمی پوشه! نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت!؟ خوشحالم چون مشکی به مرور زمان آدم رو افسرده می کنه و خوشحالم که داره از غم در می آد...خوشحالم به خاطر عده ای که فقط به خاطر جمله ی "مشکی رنگ عشقه" مشکی می پوشیدن و حالا شاید اونا هم از مشکی در بیان... اما ناراحتم......
-
بابای خوبم روزت مبارک
جمعه 20 خرداد 1390 12:13
بابای نازنینم روزت مبارک!!! به خاطر همه ی خوبی هات ممنون... به خاطر این که همیشه با من مهربون بودی... و همیشه آرومم کردی... حتی وقتی دور بودی... واسه همینه که من امروز از نزدیکی دور نمی ترسم اما از دوری نزدیک چرا!!!! چون خیلی روزا بودن که دور بودیم و قلبمون کنار هم بود... با هم مریض می شدیم... غم و شادیمون با هم...
-
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!!
سهشنبه 10 خرداد 1390 09:40
باز دوباره امتحانا شروع شد... برنامه ی امتحانامون رو خیلی خیلی بد گذاشتن... یک ماه درگیر امتحانیم.... خیلی خسته کننده است.... فاصله ی امتحانا اگه چند روز باشه خوبه اما این فاجعه است: ۱۰روز فاصله ۲تا امتحان تو ۲روز پشت سر هم... (شکلک عصبانی رو نمی آره) ۳۰ و ۳۱ خرداد از همه بد تره ۲تا امتحان تخصصی یکی از یکی سخت تر به...
-
خدا جون با توام حواست با منه؟
شنبه 7 خرداد 1390 14:47
خدایا با توام... حواست با منه؟ چند روزه دارم باهات حرف می زنم اما انگار نمی شنوی...؟ خدایا خسته ام... دلم گرفته از این دنیات.... دنیایی که هر موجود زنده ای برای زنده بودن خودش باید یه موجود زنده ی دیگه رو قربانی کنه! مادر بچه آهو شکار می شه تا بچه ی یوز پلنگ از گرسنگی نمی ره...! آخه قربونت برم؟ این چه دنیاییه؟ دنیایی...
-
تقدیم به بهترین فرشته ی دنیا: مادر :)
سهشنبه 3 خرداد 1390 13:27
قدیم به بهترین فرشته ی خدا که اگر نبود زندگیم چیزی کم داشت که هیچ جور نمی شد جاش رو پر کرد... تقدیم به مادرم که تمام بهترین های دنیا واسه اش کمه... واسه کسی که از جوونی اش هیچی نفهمید به خاطر من ! شاعر می گه: من می خوام حکایت عشق تو رو همه بخونن تا که تموم دنیا قدر عشقو خوب بدونن جوونیتو هدر کردم تا به اینجا رسیدم بدی...
-
یاد پیش دانشگاهی به خیر
دوشنبه 26 اردیبهشت 1390 10:35
شنبه داشتم دفتر خاطراتم رو نگاه میکردم. از اول دبیرستان توش بود تا دوستای جدید دانشگاه. از بهنوش و مهدیه و گلسا و نسترن تا نیلوفر بی معرفت و بهاره ی چشم سبزی که واسم نوشته بود اگه فراموشم کنی الهی بترکی!!!و مریم ع که با معرفت تر از خیلی ها شد و هنوز واسم اس ام اس میفرسته و از هم با خبریم. خاطره انگیز ترین نوشته ها مال...
-
تا حالا شده؟
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 20:18
ا حالا شده یه چیزی بنویسی و بعد از نوشتنش منصرف شی؟ بنویسی اما پستش نکنی؟ پستش بکنی اما پشیمون شی و بیای و اصلاحش کنی؟ تاحالا شده با خودت فکر کنی بعضی حرفا بهتره با آدم به گور بره؟ من هم پشیمون شدم و ترجیح دادم این پست رو عوض کنم. این اتفاق نادریه و خیلی کم اتفاق می افته... اما این دفعه شد دیگه سعی می کنم دفعه ی آخرم...
-
رقابت
شنبه 10 اردیبهشت 1390 11:34
شاید به نظرتون مسخره باشه اما من تا دیروز ۲۹-آپریل-۲۰۱۱ با هیچ آدمی احساس رقابت نکرده بودم!!!!! ولی از دیروز برای اولین بار این رو احساس کردم واز خدا ممنونم که این حس رو در من به وجود آورد چون این احساس به آدم شوق زندگی کردن می ده!!!!! دیگه احساس به هودگی نمی کنی و روزمرگی رو راحت تر تحمل میکنی!!!! فقط امیدوارم این حس...
-
این بود زندگی؟!!!
شنبه 10 اردیبهشت 1390 11:17
مـیـزی بـرای کــار کاری برای تـخــت تختی برای خواب خوابی برای جـان جانی برای مــرگ مـرگـی بـرای یـاد یادی برای سنگ! این بود زندگی؟؟؟؟ زنده یاد حسین پناهی از آلبوم سلام-خداحافظ + نوشته شده در شنبه ۱۰ اردیبهشت۱۳۹۰ساعت 11:17 در بلاگفا
-
مرگ مردن نیست!!!
یکشنبه 4 اردیبهشت 1390 19:28
و مرگ مردن نیست: و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست!!! من مردگان بی شماری را دیده ام که راه می رفتند... حرف می زدند... سیگار می کشیدند... و خیس از باران... انتظار و تنهایی را درک می کردند. شعر می خواندند... می گریستند... قرض می دادند... قرض می گرفتند... می خندیدند و گریه می کردند... صفحه ی ۴۳ از کتاب سالهاست که مرده ام زنده...