پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

به سوی تو... به شوق روی تو

1. چقدر دلم می خواد چشمامو ببندم و باز کنم ببینم سال 95ه. خواهرم میگه: "بهترین سالهای عمرته!!!! چرا همچین آرزویی میکنی؟" نمی دونم چرا نمی تونم ازش لذت ببرم :/ عجیبه ها!


2.کار راحتیه. یه چیزیه که می دونم از پسش برمی آما. اما ته دلم نگرانم. نمی دونم چرا. شایدم واسه اینه که چند تا چیز ذهنمو همزمان مشغول کرده. هر چی که هست داره اذیتم میکنه. باید بندازمش دور. می دونم از پسش برمی آم. باید از پسش برمی آم. کاش می دونستی که صبحا بیشتر به شوق دیدن تو می آم و میرم! دلم می خواد روزا زودتر بگذرن و این روزا برن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد