پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

سیب

تو به من خندیدی

 و نمی دانستی

 من به چه دلهره از باغچه ی همسایه

 سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

 سیب را دست تو دید

 غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز

 سال ها هست که در گوش من آرام آرام،

 خش خش گام تو تکرار کنان

 می دهد آزارم

و من اندیشه کنان

 غرق این پندارم:

 که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت

                                                           از: مجموعه اشعار حمید مصدق

 انگار همین دیروز بود که همکلاسی ام تو مدرسه این شعر رو پای تخته نوشت! چه روزهای شاد و پر از غم و تشویشی بود!!!!!!!!!

دلهامون پر از استرس آزمون های گوناگون و لبهامان پر از خنده های سر شوق نوجوانی....

 یاد شادی های مدرسه به خیر..... دلم نمی خواد به اون روزا برگردم اما دلم واسه اون روزا تنگ شده..... واسه دبیرهای خوب، واسه خنده های بی دلیل-یادش به خیر گاهی به ترک دیوار هم میخندیدیم تا به زور خنده درسای سخت رو یاد بگیریم و پشت سر بذاریم ـ. هنوز هم باید شاد بود ... باید به دنیا خندید شاید دنیا هم با ما بهتر تا کنه

 خدایا عاشقتم :-* تنهام نذار

اگه روزی خواستم اشتباهی بکنم تو نذار نذار آدم بدی بشم

تو کمک کن:-*


*به یادگار مانده از 11بهمن 88 در بلاگفا

حال همه ی ما خوب است اما...

به نام یزدان پاکی که ایران را سرزمین ما قرار داد...


سلام

حال همه ی ما خوب است

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور 

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنار زندگی می گذرم که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد

و نه این دل ناماندگار بی درمان

تا یادم نرفته است بنویسم

حوالی خوابهای ما سال پر بارانی بود

می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است

اما تو لااقل حتی هر وهله گاهی هر از گاهی

ببین انعکاس تبسم رویا

شبیه شمایل شقایق نیست!

راستی خبرت بدهم خواب دیده ام

خانه ای خریده ام

بی پرده بی پنجره بی در بی دیوار....

هی بخند!

 بی پرده بگویمت:(...) فردا را به فال نیک خواهم گرفت

دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سفید

از فراز خانه ی ما می گذرد

باد بوی نام های کسان من می دهد!

یادت می آید:

رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟.......

 

 

نه ری را جان نامه ام باید کوتاه باشد

ساده باشد

بی حرفی از ابهام و آیینه

از نو برایت می نویسم:

حال همه ی ما خوب است   اما "تو" باور نکن!!!!

شعر از  سید علی صالحی

کتاب: دیر آمدی ری را

دفتر سوم


*به یادگار مانده از وبلاگ پرنده ی سفید در بلاگفا مورخ 15 و 30 دی ماه سال 88