پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

قایقت جا دارد؟

اخبار اعلام میکنه: تابلوی سهراب سپهری به قیمت دو میلیارد و هشتصد ملیون تومان به فروش رسید.

و من با خودم فکر می کنم: اگر اون زمان که سهراب زنده بود, دو میلیارد نه! یک چهارم این مبلغ رو هم بهش داده بودن زندگیش چطور بود؟ شاید دیگه به فکر ساختن قایق نمی افتاد. هوم؟

ما آدما خیلی جالبیم. قدر هیچ چیز و هیچکس رو تا وقتی داریمش نمی دونیم. یه سری آدما هستن که دوستشون داریم. بیاید تا هستن قدرشون رو بدونیم :)


+اونایی هم که مخل آسایشمونن ایشالله بمیرن راحت شیم والا!!!!


++ قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب, دور خواهم شد از این خاک غریب, که در آن هیچکسی نیست که در بیشه ی عشق, قهرمانان را بیدار کند... قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید... همچنان خواهم راند... (سهراب سپهری)


+++صبر کن سهراب, گفته بودی قایقی خواهم ساخت؛ قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم... من نمیدانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست... کجایی سهراب؟ آب را گل کردند, چشم ها را بستند و چه با دل کردند... وای سهراب کجایی آخر؟ زخم ها بر دل عاشق کردند، خون به چشمان شقایق کردند... تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند... کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! دلِ خوش نایاب است! دل خوش سیری چند؟! صبر کن سهراب

قایقت جا دارد؟ (شاعر ناشناس)