پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

بیمارستان روانی

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستان های روانی رفتیم.

بیرون بیمارستان غلغله بود.

چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند.

چند راننده ی مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند.

وارد حیاط بیمارستان که شدیم...

دیدیم جایی است آرام و پر درخت.

بیماران روی نیمکت ها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفتگو می کردند.

بیماری از کنار ما بلند شد و با ادب گفت:

من می روم روی نیمکت دیگری می نشینم که شما بتوانید راحت تر صحبت کنید.

پروانه ی زیبایی روی زمین نشسته بود...

بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که زیر پا له شود.

آمد آهسته پروانه را برداشت و بر کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.

 

ما بالاخره نفهمیدیم بیمارستان روانی این ور دیوار است یا آن ور دیوار!!!!!

 

صفحه ی 338

کتاب "کمال تعجب"

از زنده یاد عمران صلاحی

 این پست رو به خاطر یادبود زنده یاد عمران صلاحی گذاشتم روی بلاگ.

ایشون در  12 مهر 85 در اثر سکته ی قلبی فوت کردن...

روحش شاد و یادش گرامی باد

این متن رو برای اولین بار که خوندم خیلی برام جالب بود...و خیلی منو به فکر فرو برد امیدوارم شما هم خوشتون اومده باشه.

کمال تعجب یه کتاب جیبی کوچولوه اگه اهل مطالب طنز  هستید این کتاب رو بهتون پیشنهاد می کنم.

 


برچسب‌ها: عمران صلاحی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۲ مهر۱۳۹۰ساعت 18:16  توسط شقایق و یاس  |  آرشیو نظرات