پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

چقدر شب خوبه...

بعضی وقتا به خودم میگم، چقدر خوبه که این ویرونه خواننده نداره، چون اینطوری راحت و بی نقاب میتونم بنویسم که چقدر دلم میخواد امشبم صبح نشه:)

+خندیدم و قلم برداشتم و به یادگار بر روی ستون سنگی نوشتم: موسم اندوه که میرسد؛ ماه را نگاه کنید... و بعد نشستم و یک دل سیر دیدمش! دیدمش! همان ماه من بود که میخندید:)) -مجتبی معظمی-


+چقدر خوب بود قدیما که از پنجره ی اتاقم ماهو میدیدم! چقققدر دلم براش تنگ شده. ماه... ماه مهربون:)

معلم مهربون ادبیات سالهای دبیرستان

آدمها رو از دعاهاشون میشه شناخت. آدمایی که یه دعای همیشگی برات دارن، معمولا چیزی رو برات میخوان که خودشون دنبالش میگردن! برام مهر، محبت، عشق، برکت و سلامتی آرزو کرد!

و من در جواب براش از خدا عشق، آرامش، سلامتی، امید و شادی آرزو کردم:)

اون دعای همیشگیش این نبود اما من... :)