پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

ما چقدر زود باوریم!!!

مسلما اگر کسی وقتی صفات اخلاقی ما را ردیف می کند، "زودباور" را هم قاطی آنها بگوید خوشحال نمی شویم.

زودباوری در فرهنگ ایرانی ریشه در نوعی بلاهت کمرنگ دارد. در واقع زود باور، شخص نسبتا ساده لوحی است که خیلی راحت و به کرات می توان او را دست انداخت و به بازی گرفت،در حالی که خودش متوجه نیست که تمام مدت مانند یک عروسک به بازی گرفته شده است.

شاید بسیاری گمان کنند که فقط افراد کم سواد قربانی این ماجراها می شوند در حالی که متاسفانه زود باوری و اعتماد بی تعمق در وجود برخی از دانش آموخته ها ی این مرز و بوم که با تکنولوژی روز هم عجین هستند نیز ریشه دارد.

 

در این رابطه این مثال خواندنی است:

 

می گویند دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه ی اول را گرفت.

او در پروژه ی خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سفت و سخت و یا حذف ماده ی شیمیایی "دی هیدروژن مونوکسید" توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته ی خود دلایل زیر را عنوان کرده بود:

1.    مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود.

2.     یک عنصر اصلی باران اسیدی است.

3.    وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.

4.    استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.

5.    باعث فرسایش اجسام می شود.

6.    حتی روی ترمز اتومبیل ها اثر منفی می گذارد.

7.    در تومرهای سرطانی نیز یافت شده است.

 

 

(شما اگه بودید این دادخواست رو امضا می کردید؟)

 

 از 50نفر فوق: 43 نفر دادخواست را امضا کردند

                       6نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند

           واما فقط 1 نفر می دانست که ماده ی شیمیایی "دی هیدروژن مونوکسید" نه یک ماده ی شیمیایی که در واقع همان آب آشامیدنی است!

 

عنوان پروژه ی دانشجوی فوق این بود:

ما چقدر زود باور هستیم!

 

قسمتی از مطلب

ما چقدر زود باوریم!

نوشته ی آقای احسان محمدی

هفته نامه ی امید جوان

شماره ی 707

تاریخ شنبه 18 دی 89


برچسب‌ها: زود باوری
+ نوشته شده در  شنبه ۱۶ بهمن۱۳۸۹ساعت 12:20  در بلاگفا

به یاد حسین پناهی

کسی نمی داند حسین پناهی دقیقا چندم مرداد از دنیا رفته پس بدهکاریم به سرنوشت مردی که می گویند حدودا در یکی ازهمین روزها از دنیا رفته.

به تقویم نگاه کن ... ۶ سال بی پناهی گذشت...

پناهی روزگاری نوشته بود:

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا ۵۰ سانت به خدا نزدیک تر باشم.

بعد از مرگم انگشت های مرا به رایگان در اختیار اداره ی انگشت نگاری قرار دهید

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبد شکافی کند... من به آن مشکوکم!!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق...تلفن...لوله ی آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی ... گورستان را تماشا کنم!

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید شاید آنجا هم نیاز باشد!!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که ز گهواره تا گور دانش بجست!!!

دوست ندارم مردم قبرم را لگد مال کنند...در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره ی قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه ی رانندگی ام را به یک آدم مستحق بدهید... ثواب دارد!

در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از این که نمی توانم در مجلس ختم خودم حضور یابم قبلا پوزش می طلبم!!!

 

احسان محمدی

ص۱۵- هفته نامه امید جوان ش۶۸۵

اصلاحیه:

با توجه به این که آقای احسان محمدی لطف کرده بودن و برای این پست یک نظر گذاشته بودن و به نکته ای اشاره کردن که بر خودم واجب دیدم که ذکر کنم این مطلب رو آقای محمدی ننوشتن و ظاهرا ایشون هم این مطلب رو از زنده یاد پناهی جایی نخوندن...

پس اجازه بدید که این مطلب فقط یه " بهونه" باشه واسه یاد کردن از کسی که نمی دونیم دقیقا چه روزی از بین ما رفت

روحش شاد و یادش گرامی باد


(کامنت آقای احسان محمدی در بلاگفا در تاریخ 21 اسفند 89 / 11:11 :

سلام مجدد 

خوشحالم بالاخره یک نفر در ایران پیدا شد که یک مطلب را با حفظ کپی رایت در وبلاگ یا وب سایت و روزنامه اش کار کرد.
قبلاً صفحه 15 امیدجوان و الان صفحه 11 آن را من می نوشتم، بعضی اوقات به خاطر حذف قسمتی از مقاله سردبیر یا دبیر تحریریه مطلب کوتاهی را به صفحه اضافه می کند از جمله این مطلب حسین پناهی که متاسفانه به اسم من سند زده شد. از آنجائیکه خود من از علاقمندان به پناهی بوده و هستم و می دانستم این وصیت نامه که در بسیاری از وب سایت ها و ایمیل ها هم آمده جعلی است و اصلاً ربطی به حسین پناهی ندارد فردای انتشار به دوستان تحریریه گفتم ولی مرغ از قفس پریده بود. خواستم فقط همین را عرض کنم که حسین پناهی بسیار عزیز این مطلب را ننوشته است. 
پیشنهاد می کنم دوستانی که پناهی و صداقتش را می پسندند کاست "سلام، خداحافظ" یا "ستاره ها" را گوش بدهند، به شرط اینکه توان شنیدنش را تنهایی هم داشته باشند.....
شاد باشید


سلام
خیلی خیلی خوشحال شدم که به این صفحه سر زدید...
من همیشه طرفدار نوشته های شما بودم وهستم... هفته نامه رو به شوق نوشته های شما و آقای پژواک باز می کنم(البته آقای خدیر هم جای خودشون رو دارن اما اگر وقت زیادی واسه مطالعه نداشته باشم "فقط" مطالب شما و آقای پژواک رو می خونم.)
در مورد کپی رایت باید بگم فقط وظیفه ام رو انجام دادم... اما در مورد زنده یاد حسین پناهی باید بگم من خودم هم از طرفداران ایشون هستم و هر دو کاست "ستاره ها" و "سلام - خداحافظ" رو دارم و هر چند وقت یه بار گوش می دم و خیلی دوستشون دارم...
راستش تو چند تا کتاب دیگه ای هم که از ایشون دارم و همه رو خوندم:
(دو مرغابی در مه- نمی دانم ها- سالهاست که مرده ام-کابوس های روسی- من ونازی- افلاطون کنار بخاری-به وقت گرینویچ و نامه هایی به آنا) این متن رو ندیده ام اما گفتم شاید منبع شما جای دیگه ای بوده
به هر حال از این که اینو بهم گفتید ممنون...
شاد و پیروز باشید و باز هم ممنون )

 


نمی دونم این مطلب رو چند نفر می خونن... وچند نفرشون برای حسین پناهی از خدا آمرزش می خوان.... اما می خواستم خواهش کنم که هر کی واسه ی این هنرمند عزیز فاتحه ای خواند... واسه ی پدر بزرگ منم که خیلی دوسش داشتم و چند روز پس از حسین پناهی چشم از این دنیا فروبست و۶سال از رفتنش می گذره و بقیه ی رفتگانمون هم (اگه سختتون نیست) یه فاتحه بخونید.

 از همگی ممنون

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۷ مرداد۱۳۸۹ساعت 19:19  

ماهی قرمز

اگه شما هم جزو کسایی هستید که سر سفره ی هفت سین تان ماهی قرمز هم می ذارید این مطلب رو بخونید:

ما به این روش ماهی قرمز عید سال پیش رو نگه داشتیم البته تا بهمن ماه

بعد یه شب تا صبح چون برقمون رفته بود پمپ هواش کار نکردو طفلکی مرد 

اما می دونم احتمالا" اکثر شما واسه غذا دادن به ماهی هاتون مشکل دارید آخه خیلی از غذا ماهی هایی که آکواریوم فروشی ها میفروشن خودشون باعث می شه ماهی ها گاهی قارچ بگیرن

بنابر این یه پیشنهاد خوب براتون دارم اگه می خواید ماهی هاتون تا سال تحویل از گشنگی نمی رن براشون موز بریزید 

البته نه موز درسته ها

لایه های نازک براشون بریزید و البته می تونید چند روز از یه موز استفاده کنید و بقیه اش رو بذارید واسه روز بعد

در ضمن باید این نکته رو بدونیند که ماهی قرمز ها از موزهایی که سفت تر هستند بیشتر خوششون می آد

جالبه بدونید بعد از این که ما این قضیه رو کشف کردیم  تو یه مجله خوندم که یه جایی هست توی چین (اگه اشتباه نکنم) که فکر کردن فقط ماهی های خودشون اینطورین و کلی واسه موز خوردن ماهی هاشون تبلیغ می کنن که مردم برن ببینن  

فقط یه چیز دیگه

ما این آزمایش رو رو ماهی قرمز هایی که معمولی ان اجرا کردیم

اگه واسه اون ماهی هایی که تازگیا مد شده دم عید می گیرن و رنگای قرمز و آبی داره و (فکر کنم بهشون می گن آکواریومی) امتحان نکردیم اگه اونا خوششون نیومد یا بلایی سرشون اومد من بی تقصیرم و همین جا اعلام می کنم

در ضمن مثلا" اگه صبح واسشون موز ریختید و پمپ هم دارید که شب لطفا" آبشون رو عوض کنید و اگه پمپ ندارید احتمالا" باید چند وقت بعد از صرف غذاشون آبشون رو عوض کنید.


+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ اسفند۱۳۸۸ساعت 11:47 در بلاگفا