پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش
پرنده ی سفید

پرنده ی سفید

در جستجوی صلح و آرامش

این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن :)

یه روزایی بود فکر می کردم حال خوش آدم دست خودشه. یه روزایی بود فکر می کردم میشه خیلی چیزا رو ندیده گرفت. این روزا بعضی وقتا شک می کنم بهش. شاید باید روش رامبد جوانو پیش بگیرم. یه روزایی بود فکر می کردم اگه حالم خوب نیست و بگم خوبم دروغ گفتم. دوست نداشتم دروغ بگم. خیلی روزا در جواب "حالت چطوره" فقط گفتم خدا رو شکر اما... شاید باید خندوانه ای بشم. شاید باید یادم بمونه همونطور که جلوی تلویزیون -عین یاسمین 4 ساله که به خانم رضایی برنامه کودک جواب می داد- میشینم و با تماشاچی هاش با یه لبخند گنده در جواب سوال "حالتون چطوره؟"اش میگم "عالی" سوال اطرافیانم رو هم اینطوری جواب بدم. راستشو بگم؟ خودمم از ناله کردن خسته شدم! خب که چی؟


یوســـف گـــم گــشـتـه بازآیـد به کـنعـان غـم مخور     کـلـبــه احـزان شـود روزی گـــلــســتـان غـم مخور

این دل غـمـدیــده حـالـــش بـه شـود دل بـد مـکـن     ویـن سـر شـوریــده بــازآیــد به سـامان غــم مخور

گـر بـهــار عــــمــــر بـاشــد بــاز بــر تــخــت چـمــن     چتر گل در سرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گـــردون گـــــر دو روزی بــر مــــراد مــا نــرفـــت     دائــمـــا یــک ســان نـبـاشـد حال دوران غم مخور

هان مـــشـــو نومـید چون واقـف نه‌ای از سر غـیب     باشـــد انـــدر پـــرده بـــازی‌هـای پـنـهـان غم مخور

ای دل ار سـیــل فـــنــــا بـنـیـاد هــســتـــی بـرکند     چون تو را نـوح است کـشتیبان ز طوفان غم مخور

در بـیـابـان گــر بــه شــوق کــعـبـه خواهی زد قدم     سرزنــش‌هـا گــر کــنـــد خـــار مــغــیـلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید     هیچ راهی نــیـسـت کان را نیست پایان غم مخور

حـــال مـــا در فـــرقــــت جــانــان و ابــــرام رقــیــب     جــمـلــه مـی‌دانـــد خــدای حــال گـردان غم مخور


                                  حـافــظا در کــنـــج فـــقــــر و خــلوت شب‌های تار

                                  تـا بــــــوَد وردَتــــــــ دعـــا و درس قــــرآن غم مخور

نظرات 1 + ارسال نظر
علی امین زاده یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 08:26 http://www.pocket-encyclopedia.com/?

خب تا حد زیادی حال آدم دست خودش هم هست. به قول یکی از دوستان گاهی ما منتظریم عاملی از بیرون باعث شادی ما شود در حالی که عامل شادی در درون خود ما است.

منم اینجوری فکر می کردم. اما خب عوامل بیرونی خیلی تاثیر می ذارن رو "خوب نبودن آدم" رو "خسته بودن آدم" و...ولی این که چقدر بتونی خودت به خودت موج مثبت بدی مهمه. این که چقدر بتونی بی خیال باشی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد